loading...
۩۞۩ romehdinio۩۞۩
romehdinio بازدید : 246 پنجشنبه 18 فروردین 1390 نظرات (0)

مباني رفتار سياسي بزرگان شيعه در آغاز استيلاي مغولان

دكتر محسن الويري مقدمه حمله گسترده مغولان به قلمرو خلافت اسلامى، خاستگاه تحولى شگفت و همه جانبه در جهان اسلام شد. با وجود تحقيقاتى كه تاكنون در اين زمينه انجام شده است، (1) هنوز پرسشها و ابهامهايى فراوان، پژوهشگران را به جستجو و كند و كار فرا مى‏خواند. هجوم ويرانگر مغولان در سال‏616ه ق با حمله چنگيزخان به ايران آغاز شد، (2) و 40 سال بعد در سال‏656 ق با فتح بغداد به دست هلاگو، نواده چنگيز، (3) تقريبا از تب وتاب افتاد. (4) با كشته شدن خليفه و بر چيده شدن بساط خلافت از قسمت‏بزرگى از جهان اسلام، مسلمانان كه واهمه درهم پيچيده شدن جهان بدون خليفه را داشتند، (5) زندگى در سايه اقتدار خان مشرك مغول را آغاز كردند. با سيطره مغولان - كه به تسامح دينى نيز شناخته مى‏شوند (6) - شيعيان فرصتى يافتند تا با نزديك شدن به مركز قدرت سياسى و بهره جستن از آن، به صورتى چشمگير انديشه‏هاى كلامى و فقهى خود را بپراكنند و گامهايى مهم به سوى تفوق علمى و سياسى بر ايران و عراق بردارند. بدون ترديد سيطره بلامنازع صفويه و گسترش دير پا و عميق تشيع در سراسر ايران، از سراتفاق چهره نبست، بلكه زمينه‏هاى فكرى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى آن در مقطع تاريخى پيش از قرن دهم هجرى، از جمله در عصر سيطره مغولان، فراهم آمده بود. اين تلاش ثمربخش شيعيان كه تدبير و هدايت آن در دست دانشمندان پرآوازه آن روزگاران بود، از زواياى مختلف شايسته تامل و ژرفكاوى است. اين مقاله، تلاشى براى پاسخ به يكى از پرسشهاى مربوط به اين موضوع است. مقطع تاريخى اين بررسى، نيمه دوم قرن هفتم هجرى و سالهاى نزديك به سقوط بغداد و روى كار آمدن ايلخانان است. در خلال مقاله، تلاش شده است‏به اين پرسش پاسخ داده شود كه روى آوردن دانشمندان شيعه به دستگاههاى حكومتى و همكارى تقريبا گسترده‏شان با حاكمان، چه توجيهى داشته، و مبانى اين رفتار سياسى چه بوده است؟ براى پاسخ به اين پرسشها، نخست اين موضوع بررسى مى‏شود كه اصولا جايگاه رفتار سياسى در منابع انديشه سياسى چيست؟ رفتار سياسى، يكى از منابع انديشه سياسى مفاهيم مربوط به انديشه سياسى شيعيان را نمى‏توان تحت همين عنوان، در متون تاريخى گذشته يافت، زيرا اين عنوان و ديگر عنوانها مربوط به روابط سياسى، اجتماعى، فرهنگى و مانند آن، در دهه‏هاى اخير و در پى گسترش روابط علمى و فرهنگى با غرب به جوامع شرقى و اسلامى راه يافته است. (7) با اين حال، مسلم است كه مفاهيم و مضامين مربوط به آن را به فراوانى- هر چند به طور پراكنده - در متون مختلف اسلامى و شيعى مى‏توان يافت. قرآن و سنت، نخستين و مهمترين منبع انديشه سياسى نزد مسلمانان است. در آيات زيادى از قرآن ، از مسائل سياسى به صورت مستقيم يا غير مستقيم سخن به ميان آمده است (8) و در سخنان پيامبر(ص) (9) و ائمه اطهار(ع) (منتظرى، 1408 ق،ج 1،صص‏89-160) نيز آموزه‏هايى فراوان در اين زمينه به چشم مى‏خورد. تقسيم بندى‏هاى مختلفى براى منابع مربوط به انديشه سياسى اسلامى و شيعى، در آثار نويسندگان معاصر مطرح شده است. (10) به نظر مى‏رسد غير از متون اصلى دينى(قرآن و حديث)، ديگر منابع را بتوان اين‏گونه دسته بندى كرد: 1. متون كلامى مباحث انديشه سياسى در منابع كلامى شيعى، بيشتر در دو بحث: نبوت و امامت آمده است; زيرا رهبرى جامعه و امت‏بر عهده نبى و پس از او بر عهده امام است، و سخن گفتن در باره ويژگيها و وظايف نبى و امام به عنوان يك رهبر سياسى و معيار مشروعيت‏يك حاكم اسلامى، در حقيقت‏سخن گفتن در باره محورى‏ترين مسئله علم سياست و انديشه سياسى است. امامت فصل مميز شيعه از ديگر فرق اسلامى است. با وجود بحثهايى بر سر فقهى بودن يا كلامى بودن آن، (11) حجم كتابها ،مقاله‏ها و رساله‏هاى كلامى شيعيان در اين زمينه فراوان است.الباب الحادى عشر، (12) كشف‏المراد فى شرح تجريد الاعتقاد (13) و منهاج الكرامة فى الامامة، (14) تاليف علامه حلى (726ق) از مهمترين متون كلامى در مقطع تاريخى اين مقاله هستند. 2. متون فقهى مسئله حكومت و حاكم اسلامى- كه از محورى‏ترين مسائل انديشه سياسى است - در شمارى قابل توجه از مباحث فقهى مورد عنايت قرار گرفته است. طرح اين مسئله در متون فقهى، در مواردى است كه اجراى يك حكم اسلامى منوط به حضور حاكم است. عموم فقيهان اهل سنت هيچ قيد و شرطى براى حاكم قايل نيستند و ضمن لازم دانستن اطاعت از حاكم جامعه - كه هر كسى مى‏تواند باشد- اجراى احكام فقهى را نيز از اختيارات و وظايف او مى‏دانند. (15) اما فقيهان شيعه يكى از مهمترين شرايط حاكم را عدالت مى‏دانند، واز جمله مقومات عدالت را تشيع مى‏شمرند. البته، برداشت فقيهان شيعه از حاكم عادل - به عنوان شرط اجراى برخى احكام - يكسان نيست. گروهى از آنان، مصداق آن را فقط امامان معصوم (:) مى‏دانند. شمارى ديگر، مصداق آن را علاوه بر امام معصوم، نايبان خاص و عام او (فقيهان واجد شرايط) بر مى‏شمرند. گروه اول اجراى احكامى را كه شرط آن حضور حاكم عادل است، در عصر غيبت جز به هنگام اضطرار يا مصلحت جايز نشمرده‏اند. اما گروه دوم با شرايطى، قايل به لزوم اجراى اين احكام شده‏اند. بر اين اساس، نگرش فقيهان در باره نقش حاكم عادل در اجراى احكام و مسائل مربوط به آن، يك انديشه سياسى است. در نتيجه، متون فقهى نيز جايگاهى مهم در منابع انديشه سياسى مى‏يابد. مهمترين مباحث فقهى كه مى‏توان اين موضوع را در آن جستجو كرد، عبارت است از: اقامه نماز جمعه، گردآورى زكات، دريافت‏خمس، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، قضاء، افتاء، مسئوليت‏پذيرى در صورت در خواست‏حاكم، اجراى حد،وصيت و ارث. كتاب شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، نوشته محقق حلى (676 ق)، و آثار فقهى علامه حلى، از مهمترين نمونه‏هاى متون فقهى نگاشته شده در دوره تاريخى مورد بررسى اين مقاله است. 3. اندرزنامه‏ها و آيين نامه‏هاى حكومتى بخشى از انديشه‏هاى سياسى مسلمانان، در اندرزنامه‏ها، آيين‏نامه‏ها و سياستنامه‏ها منعكس است. اين كتابها بيشتر از پند نامه‏ها، وصيتها و سخنان حكيمان و آداب دربارى ايران پيش از اسلام تاثير پذيرفته، و گاه با آيات قرآنى، احاديث و سخنان بزرگان علم و سياست اسلامى همراه و مزين شده است. (16) فصل نخست از كتاب الفخرى فى الآداب السلطانية، نوشته صفى‏الدين محمدبن طقطقى (709ق)، نمونه‏اى از اين متون در نيمه دوم قرن هفتم هجرى است. (17) 4. متون حكمت عملى و اخلاقى مسلمانان تقسيم بندى ارسطويى حكمت‏به حكمت نظرى و حكمت عملى، و سپس تقسيم حكمت عملى به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن را پذيرفته، و بخشى از انديشه‏هاى سياسى خود را در كتابهاى حكمت عملى نگاشته‏اند. مباحث‏حكمت عملى كه به گفته خواجه نصيرالدين طوسى: «به موافقت و مخالفت مذهبى و نحلتى تعلق ندارد» (طوسى، 1360، ص 35)، (18) معمولا بدون استناد به آيات و روايات، مسائل اصلى حكومت و قدرت سياسى را بررسى مى‏كند. كتاب اخلاق ناصرى نمونه بسيار مهم اين دسته از منابع در نيمه دوم قرن هفتم هجرى، نوشته دانشمند پر آوازه شيعى خواجه نصيرالدين طوسى، است. البته، خواجه اين كتاب را پيش از سقوط بغداد و در ايام حضور خود در قلعه اسماعيليه و به پيشنهاد و به نام ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور نوشت. ولى پس از سقوط بغداد، تغييراتى در خطبه كتاب داد و آن را از نو مطرح كرد( طوسى، 1360، ص 35). خواجه در مقاله سوم اين كتاب و طى هشت فصل هم از مباحث نظرى علم سياست‏سخن گفته، و هم رهنمودها و دستورالعمل‏هايى را براى حسن سلوك پادشاهان بر شمرده است. (19) 5. متون تاريخى كتابهاى تاريخى افزون بر اطلاعات مربوط به روش عملى حاكمان در اداره سرزمينهاى اسلامى، گاه در بردارنده اظهار نظرها و تحليلهايى درباره شاخه‏هاى مختلف دانش و انديشه سياسى‏اند. كتاب تجزية الامصار و تزجية‏الاعصار،معروف به تاريخ وصاف نوشته فضل الله بن عبدالله شيرازى، (20) و كتاب تاريخ اولجايتو، نوشته ابوالقاسم قاشانى (قاشانى، 1348، ص 48)، از نمونه‏هاى جالب توجه اين دسته از منابع در دوره تاريخى مورد نظر اين مقاله است. 6. رساله‏ ها و كتابهاى مستقل درباره فلسفه و انديشه سياسى بخشى ديگر از منابع انديشه سياسى در اسلام، رساله‏هايى است كه بى اينكه به تقسيم بندى حكمت‏يا حكمت عملى اشاره داشته باشد، مستقلا به بحث و بررسى در باره يك يا چند جنبه از جنبه‏هاى مسائل سياسى پرداخته است. (21) رساله كوتاه و پر نكته ساز و پيرايه شاهان پر مايه، به قلم باباافضل مرقى كاشانى،نمونه‏اى خوب براى اين دسته از منابع در نيمه دوم قرن هفتم به شمار مى‏رود. ..............

مباني رفتار سياسي بزرگان شيعه در آغاز استيلاي مغولان

دكتر محسن الويري مقدمه حمله گسترده مغولان به قلمرو خلافت اسلامى، خاستگاه تحولى شگفت و همه جانبه در جهان اسلام شد. با وجود تحقيقاتى كه تاكنون در اين زمينه انجام شده است، (1) هنوز پرسشها و ابهامهايى فراوان، پژوهشگران را به جستجو و كند و كار فرا مى‏خواند. هجوم ويرانگر مغولان در سال‏616ه ق با حمله چنگيزخان به ايران آغاز شد، (2) و 40 سال بعد در سال‏656 ق با فتح بغداد به دست هلاگو، نواده چنگيز، (3) تقريبا از تب وتاب افتاد. (4) با كشته شدن خليفه و بر چيده شدن بساط خلافت از قسمت‏بزرگى از جهان اسلام، مسلمانان كه واهمه درهم پيچيده شدن جهان بدون خليفه را داشتند، (5) زندگى در سايه اقتدار خان مشرك مغول را آغاز كردند. با سيطره مغولان - كه به تسامح دينى نيز شناخته مى‏شوند (6) - شيعيان فرصتى يافتند تا با نزديك شدن به مركز قدرت سياسى و بهره جستن از آن، به صورتى چشمگير انديشه‏هاى كلامى و فقهى خود را بپراكنند و گامهايى مهم به سوى تفوق علمى و سياسى بر ايران و عراق بردارند. بدون ترديد سيطره بلامنازع صفويه و گسترش دير پا و عميق تشيع در سراسر ايران، از سراتفاق چهره نبست، بلكه زمينه‏هاى فكرى، فرهنگى، اجتماعى و سياسى آن در مقطع تاريخى پيش از قرن دهم هجرى، از جمله در عصر سيطره مغولان، فراهم آمده بود. اين تلاش ثمربخش شيعيان كه تدبير و هدايت آن در دست دانشمندان پرآوازه آن روزگاران بود، از زواياى مختلف شايسته تامل و ژرفكاوى است. اين مقاله، تلاشى براى پاسخ به يكى از پرسشهاى مربوط به اين موضوع است. مقطع تاريخى اين بررسى، نيمه دوم قرن هفتم هجرى و سالهاى نزديك به سقوط بغداد و روى كار آمدن ايلخانان است. در خلال مقاله، تلاش شده است‏به اين پرسش پاسخ داده شود كه روى آوردن دانشمندان شيعه به دستگاههاى حكومتى و همكارى تقريبا گسترده‏شان با حاكمان، چه توجيهى داشته، و مبانى اين رفتار سياسى چه بوده است؟ براى پاسخ به اين پرسشها، نخست اين موضوع بررسى مى‏شود كه اصولا جايگاه رفتار سياسى در منابع انديشه سياسى چيست؟ رفتار سياسى، يكى از منابع انديشه سياسى مفاهيم مربوط به انديشه سياسى شيعيان را نمى‏توان تحت همين عنوان، در متون تاريخى گذشته يافت، زيرا اين عنوان و ديگر عنوانها مربوط به روابط سياسى، اجتماعى، فرهنگى و مانند آن، در دهه‏هاى اخير و در پى گسترش روابط علمى و فرهنگى با غرب به جوامع شرقى و اسلامى راه يافته است. (7) با اين حال، مسلم است كه مفاهيم و مضامين مربوط به آن را به فراوانى- هر چند به طور پراكنده - در متون مختلف اسلامى و شيعى مى‏توان يافت. قرآن و سنت، نخستين و مهمترين منبع انديشه سياسى نزد مسلمانان است. در آيات زيادى از قرآن ، از مسائل سياسى به صورت مستقيم يا غير مستقيم سخن به ميان آمده است (8) و در سخنان پيامبر(ص) (9) و ائمه اطهار(ع) (منتظرى، 1408 ق،ج 1،صص‏89-160) نيز آموزه‏هايى فراوان در اين زمينه به چشم مى‏خورد. تقسيم بندى‏هاى مختلفى براى منابع مربوط به انديشه سياسى اسلامى و شيعى، در آثار نويسندگان معاصر مطرح شده است. (10) به نظر مى‏رسد غير از متون اصلى دينى(قرآن و حديث)، ديگر منابع را بتوان اين‏گونه دسته بندى كرد: 1. متون كلامى مباحث انديشه سياسى در منابع كلامى شيعى، بيشتر در دو بحث: نبوت و امامت آمده است; زيرا رهبرى جامعه و امت‏بر عهده نبى و پس از او بر عهده امام است، و سخن گفتن در باره ويژگيها و وظايف نبى و امام به عنوان يك رهبر سياسى و معيار مشروعيت‏يك حاكم اسلامى، در حقيقت‏سخن گفتن در باره محورى‏ترين مسئله علم سياست و انديشه سياسى است. امامت فصل مميز شيعه از ديگر فرق اسلامى است. با وجود بحثهايى بر سر فقهى بودن يا كلامى بودن آن، (11) حجم كتابها ،مقاله‏ها و رساله‏هاى كلامى شيعيان در اين زمينه فراوان است.الباب الحادى عشر، (12) كشف‏المراد فى شرح تجريد الاعتقاد (13) و منهاج الكرامة فى الامامة، (14) تاليف علامه حلى (726ق) از مهمترين متون كلامى در مقطع تاريخى اين مقاله هستند. 2. متون فقهى مسئله حكومت و حاكم اسلامى- كه از محورى‏ترين مسائل انديشه سياسى است - در شمارى قابل توجه از مباحث فقهى مورد عنايت قرار گرفته است. طرح اين مسئله در متون فقهى، در مواردى است كه اجراى يك حكم اسلامى منوط به حضور حاكم است. عموم فقيهان اهل سنت هيچ قيد و شرطى براى حاكم قايل نيستند و ضمن لازم دانستن اطاعت از حاكم جامعه - كه هر كسى مى‏تواند باشد- اجراى احكام فقهى را نيز از اختيارات و وظايف او مى‏دانند. (15) اما فقيهان شيعه يكى از مهمترين شرايط حاكم را عدالت مى‏دانند، واز جمله مقومات عدالت را تشيع مى‏شمرند. البته، برداشت فقيهان شيعه از حاكم عادل - به عنوان شرط اجراى برخى احكام - يكسان نيست. گروهى از آنان، مصداق آن را فقط امامان معصوم (:) مى‏دانند. شمارى ديگر، مصداق آن را علاوه بر امام معصوم، نايبان خاص و عام او (فقيهان واجد شرايط) بر مى‏شمرند. گروه اول اجراى احكامى را كه شرط آن حضور حاكم عادل است، در عصر غيبت جز به هنگام اضطرار يا مصلحت جايز نشمرده‏اند. اما گروه دوم با شرايطى، قايل به لزوم اجراى اين احكام شده‏اند. بر اين اساس، نگرش فقيهان در باره نقش حاكم عادل در اجراى احكام و مسائل مربوط به آن، يك انديشه سياسى است. در نتيجه، متون فقهى نيز جايگاهى مهم در منابع انديشه سياسى مى‏يابد. مهمترين مباحث فقهى كه مى‏توان اين موضوع را در آن جستجو كرد، عبارت است از: اقامه نماز جمعه، گردآورى زكات، دريافت‏خمس، جهاد، امر به معروف و نهى از منكر، قضاء، افتاء، مسئوليت‏پذيرى در صورت در خواست‏حاكم، اجراى حد،وصيت و ارث. كتاب شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، نوشته محقق حلى (676 ق)، و آثار فقهى علامه حلى، از مهمترين نمونه‏هاى متون فقهى نگاشته شده در دوره تاريخى مورد بررسى اين مقاله است. 3. اندرزنامه‏ها و آيين نامه‏هاى حكومتى بخشى از انديشه‏هاى سياسى مسلمانان، در اندرزنامه‏ها، آيين‏نامه‏ها و سياستنامه‏ها منعكس است. اين كتابها بيشتر از پند نامه‏ها، وصيتها و سخنان حكيمان و آداب دربارى ايران پيش از اسلام تاثير پذيرفته، و گاه با آيات قرآنى، احاديث و سخنان بزرگان علم و سياست اسلامى همراه و مزين شده است. (16) فصل نخست از كتاب الفخرى فى الآداب السلطانية، نوشته صفى‏الدين محمدبن طقطقى (709ق)، نمونه‏اى از اين متون در نيمه دوم قرن هفتم هجرى است. (17) 4. متون حكمت عملى و اخلاقى مسلمانان تقسيم بندى ارسطويى حكمت‏به حكمت نظرى و حكمت عملى، و سپس تقسيم حكمت عملى به اخلاق، تدبير منزل و سياست مدن را پذيرفته، و بخشى از انديشه‏هاى سياسى خود را در كتابهاى حكمت عملى نگاشته‏اند. مباحث‏حكمت عملى كه به گفته خواجه نصيرالدين طوسى: «به موافقت و مخالفت مذهبى و نحلتى تعلق ندارد» (طوسى، 1360، ص 35)، (18) معمولا بدون استناد به آيات و روايات، مسائل اصلى حكومت و قدرت سياسى را بررسى مى‏كند. كتاب اخلاق ناصرى نمونه بسيار مهم اين دسته از منابع در نيمه دوم قرن هفتم هجرى، نوشته دانشمند پر آوازه شيعى خواجه نصيرالدين طوسى، است. البته، خواجه اين كتاب را پيش از سقوط بغداد و در ايام حضور خود در قلعه اسماعيليه و به پيشنهاد و به نام ناصرالدين عبدالرحيم بن ابى منصور نوشت. ولى پس از سقوط بغداد، تغييراتى در خطبه كتاب داد و آن را از نو مطرح كرد( طوسى، 1360، ص 35). خواجه در مقاله سوم اين كتاب و طى هشت فصل هم از مباحث نظرى علم سياست‏سخن گفته، و هم رهنمودها و دستورالعمل‏هايى را براى حسن سلوك پادشاهان بر شمرده است. (19) 5. متون تاريخى كتابهاى تاريخى افزون بر اطلاعات مربوط به روش عملى حاكمان در اداره سرزمينهاى اسلامى، گاه در بردارنده اظهار نظرها و تحليلهايى درباره شاخه‏هاى مختلف دانش و انديشه سياسى‏اند. كتاب تجزية الامصار و تزجية‏الاعصار،معروف به تاريخ وصاف نوشته فضل الله بن عبدالله شيرازى، (20) و كتاب تاريخ اولجايتو، نوشته ابوالقاسم قاشانى (قاشانى، 1348، ص 48)، از نمونه‏هاى جالب توجه اين دسته از منابع در دوره تاريخى مورد نظر اين مقاله است. 6. رساله‏ ها و كتابهاى مستقل درباره فلسفه و انديشه سياسى بخشى ديگر از منابع انديشه سياسى در اسلام، رساله‏هايى است كه بى اينكه به تقسيم بندى حكمت‏يا حكمت عملى اشاره داشته باشد، مستقلا به بحث و بررسى در باره يك يا چند جنبه از جنبه‏هاى مسائل سياسى پرداخته است. (21) رساله كوتاه و پر نكته ساز و پيرايه شاهان پر مايه، به قلم باباافضل مرقى كاشانى،نمونه‏اى خوب براى اين دسته از منابع در نيمه دوم قرن هفتم به شمار مى‏رود. 7. رفتارهاى سياسى افزون بر شش دسته منابع مكتوب پيشين، بايد از رفتارهاى سياسى نيز به عنوان يكى از منابع مستقل و ارزشمند انديشه سياسى اسلامى نام برد. اگر چه گزارش رفتار سياسى عالمان و حاكمان در منابع تاريخى ذكر شده، ولى طبيعى است كه رفتار سياسى مى‏تواند به عنوان منبعى مستقل هم مورد توجه قرار گيرد; زيرا بررسى، تحليل‏و تعليل اين رفتارها، پژوهشگر را به يافتن مبانى فكرى و نظرى آن هدايت مى‏كند، كه فراتر از منابع تاريخى است واز ارزنده‏ترين منابع انديشه سياسى به شمار مى‏رود. البته، بر تحليل رفتار سياسى عالمان دينى فايده‏اى ديگر نيز مترتب است و آن، سنجش پايبندى عملى آنان به مبانى فكرى خود و تطابق انديشه و سخنانشان با رفتارشان است; كه در جاى خود موضوعى مهم است ، ولى در مجالى ديگر بايد به آن پرداخته شود. اين مقاله، زوايايى پنهان از انديشه سياسى شيعى را در نيمه دوم قرن هفتم هجرى بر پايه تبيين و تحليل رفتار سياسى دانشمندان برجسته شيعى در اين دوره، در معرض داورى انديشمندان قرار مى‏دهد.اگر رابطه دانشمندان شيعه با حاكمان مغول - حتى پيش از اسلام آوردن آنان - و وزيران و اميرانشان بررسى شود، نمونه‏هايى فراوان از حسن ارتباط و حتى همكارى ميان آنان به چشم خواهد خورد. با مطالعه خطبه و مقدمه كتابهاى شيعى تاليف شده در اين دوره و بيرون آوردن نام ممدوحان، سياهه‏اى بلند از نام وزيران و اميران مغولى يا منصوب از طرف مغولان به دست مى‏آيد. ابن ميثم بحرانى (679ق) در مقدمه شرح نهج‏البلاغه خود، علاءالدين عطاملك بن محمد جوينى (681ق)، سياستمدار و حاكم عراق عرب و خوزستان در عهد هلاگو، را ستوده است (ابن ميثم، 1378ق، ج‏1، صص‏2-3). (22) خواجه نصيرالدين طوسى نيز كتاب اوصاف الاشراف (طوسى، 1370، ص‏4) (23) و محقق حلى كتاب المعتبر فى شرح المختصر (محقق حلى ، 1364ش، صص 20- 25) را به محمدبن محمد جوينى، حاكم اصفهان، تقديم كردند. (24) عمادالدين حسن‏طبرى نيز در ديباچه كتاب مهم خود به نام كامل بهائى (طبرى، بى‏تا، ج‏1، ص‏11) كه در سال 675ق نگاشته شد، از محمدبن محمدجوينى و پدرش به بزرگى تمام ياد كرده است (طبرى، بى تا، ج 1، صص 12-13و16). براى همكارى و حسن ارتباط علماى شيعه با خانها و دربار مغولان، نمونه‏هاى زيادى در دست است. صرف نظر از خالت‏يا عدم دخالت‏خواجه نصيرالدين طوسى در فتح بغداد، (25) وى همكارى و همفكرى گسترده‏اى با هلاگوخان داشت، و همو در روى كار آمدن جانشين هلاگو، اباقاخان، نقشى مهم ايفا كرد. (26) مؤيد الدين ابوطالب محمدبن احمد بن علقمى (656 ق)، وزير شيعى مذهب (27) مستعصمم آخرين خليفه عباسى، كه در شدت تعصب او در تشيع گفته‏اند كه اقامه نماز جمعه را متوقف ساخت تا مدرسه‏اى براى شيعيان بنا نهد و نماز جمعه را در آن به پا دارد(دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج‏4، ص‏327)،پس از سقوط بغداد، به حكم هلاگو بر منصب اداره بغداد ابقا شد(طهرانى،1366ش، صص‏149-152). رضى‏الدين على بن موسى بن طاووس (664 ق) محدث، اديب و شاعر پر آوازه شيعى با وجود ارتباط خوبى كه با دستگاه خلافت عباسى داشت (28) و پانزده سال هم در بغداد زيست، ولى هيچگاه دعوت خليفه را براى پذيرش نقابت علويان در عراق نپذيرفت. ولى همو پس از سيطره مغولان بر بغداد، دعوت هلاگو را براى پذيرش نقابت علويان پاسخ مثبت داد و تا پايان عمر هم بر اين منصب باقى ماند. مجدالدين محمد بن عزالدين حسن بن طاووس به حضور هلاگو رفت، و كتاب البشارة را به او هديه كرد. به همين دليل، حله، نيل و مشهدين (نجف و كاظمين) از قتل و غارت در امان ماندند، و حكم نقابت‏سر زمينهاى اطراف فرات (البلاد الفراتيه) را- كه از قبل در اختيار داشت - باز يافت(ابن عنبه، بى‏تا، ص 220). شمارى از شخصيتهاى شيعى همچون: امير طرمطاز، (29) خواجه سعدالدين آوجى (30) و سيد تاج الدين آوى (31) در دربار اولجايتو-پيش از شيعه شدن او و پس از آن- حضور داشتند. متكلم و فقيه پر آوازه و كم نظير شيعى، علامه حلى، ضمن و اهتمام به تعليم و تدريس بويژه در مدرسه سياره (33) كتابهاى سه‏گانه: نهج‏الحق و كشف الصدق (طهرانى، 1398ق، ج‏24، ص‏416)، منهاج الكرامة فى الامامة(حلى، بى‏تا، ص‏9) و كشف اليقين فى فضائل اميرالمؤمنين (حلى،1413ق، صص 21-22). را براى اولجايتو تاليف كرد. (34) مؤلف كتاب ارزشمند عمدة الطالب نيز نمونه‏هايى زياد از منزلت‏يافتن علويان و شيعيان نزد اولجايتو و همكارى با او را گزارش كرده است (ابن عنبه، بى‏تا، صص‏100-101، 168-169، 171و383). دلايل رويكرد علماى شيعه بدون ترديد اين تلاشها و اقدامات بر پايه‏هاى نظرى استوار بوده است، كه با كاوش در منابع آن دوره مى‏توان آنها را به صورت ذيل بيان كرد: 1. آمادگى ذهنى براى سقوط عباسيان و استيلاى مغولان علامه حلى در كتاب كشف اليقين در شمار فضيلتهاى اميرالمؤمنين(ع)، از پيشگويى آن حضرت در قدرت يافتن مغولان و گرفتن بغداد از عباسيان ياد نموده، و سپس به اين مناسبت ماجرايى را به نقل از پدرش اين گونه ذكر كرده است (حلى، 1413ق، صص‏100-102): «در آستانه سقوط بغداد، مردم حله را ترس و وحشت فرا گرفت. بيشتر مردم، شهر را ترك كردند و به بيابانهاى اطراف رفتند. فقط اندكى از آنان در شهر ماندند. پدرم، سيد مجدالدين‏بن طاووس و فقيه‏ابن ابى العز در شمار اين افراد اندك بودند. اين سه نفر متفقا تصميم گرفتند با هلاگو مكاتبه كنند، و اطاعت و فرمانبردارى خود را از او اعلام دارند. آنان نامه‏اى از طريق فردى غير عرب زبان براى هلاگو فرستادند. هلاگو نيز دو نفر به نام هاى تكلم و علاءالدين را نزد آنان روانه داشت، كه اگر آنان براستى به آنچه نوشته‏اند معتقدند، نزد او حضور يابند. ابتدا اين سه نفر ترسيدند، زيرا از سرانجام كار آگاه نبودند. ولى پدرم از سفيران هلاگو پرسيد: اگر من به تنهايى نزد او حاضر شوم، كفايت مى‏كند يا نه؟ آنان پذيرفتند كه تنها وى را با خود ببرند. وقتى پدرم نزد هلاگو رفت هنوز نه بغداد فتح شده و نه خليفه كشته شده بود. هلاگو از او پرسيد، چگونه براى من نامه نوشتيد و نزد من حاضر شديد، قبل از اينكه بدانيد سرنوشت من و خليفه به كجا خواهد انجاميد؟ و اگر من و او مصالحه كنيم، چگونه از انتقام او خود را در امان نگاه خواهيد داشت؟ پدرم گفت: ما ست‏به اين كار زديم، زيرا روايتى از اماممان على بن‏ابى طالب(ع) به ما رسيده است، كه در يكى از خطبه‏هايشان چنين فرموده‏اند: «زوراء، و شما چه مى‏دانيد كه زوراء چيست؟ سرزمينى سخت و استوار [مراد زمين بغداد است ] كه در آن ساختمانهايى محكم بنا نهاده خواهد شد، و ساكنانى فراوان خواهد يافت. و در آن، مردمانى كهنسال و داراى ثروت زياد خواهند زيست. فززندان عباس آنجا را وطن خويش و محل تجملات و دلخوشيهاى خود قرار دهند وآنجا سرزمين لهو و لعب آنان خواهد شد. در آن، ستم ستمگرى و بى‏عدالتى ويرانگرى خواهد كرد. پيشوايان گناهكار، قاريان قرآن فاسق و وزيران خيانتكاران و ايرانيان و روميها در خدمت آنان خواهند بود. آنچه را نيكو مى‏شمرند، بدان امر نمى‏كنند; و از آنچه آن را ناپسند مى‏دانند، دست نمى‏كشند. در آنجا مردان را مردان بسنده است، و زنان را زنان. و آنگاه است كه اندوهى سخت و فراگير، گريه‏هايى دراز، مصيبت و ناله‏هاى بلند از سيطره و قدرت تركان، به مردم زوراء روى خواهد آورد. تركان كيستند؟ آنان مردمى با حدقه‏هاى كوچكند. چهره‏هايشان مانند سپرهاى كوبيده شده‏است. لباسى آهنين بر تن دارند. مردانى بدون ريش و سوار بر اسبانى بى‏مويند. پادشاهى دارند كه از آنجا كه ظهور كرده‏است، به سراغ آنان مى‏آيد. پادشاه آنان صدايى رسا، هيبتى بزرگ و همتى بلند دارد. او از هيچ شهرى عبور نمى‏كند، مگر اينكه آن را فتح كند. هيچ پرچمى در مقابل او بر افراشته نمى‏شود، مگر اينكه آن را به زير كشد. واى و واى بر هر كه با او دشمنى ورزد. و چنين است تا به پيروزى رسد. » (35) و ما وقتى اين ويژگيها را شنيديم، آنها را در شما يافتيم و به اميد (لطف) شما به سراغ شما آمده‏ايم. هلاگو با شنيدن اين سخنان، دل راست داشت و فرمانى به نام پدرم نوشت كه مردم حله و اطراف آن را خشنود مى‏ساخت... روايات زيادى در اين زمينه در دست است.» (36) اين ماجرا، آمادگى روحى علماى شيعه را براى روى كار آمدن حتمى مغولان و بيهوده بودن هر نوع مقاومتى در برابر آن، نشان مى‏دهد. علماى شيعه مجبور بودند استيلاى مغولان را به عنوان يك واقعيت‏بپذيرند، و خود را با آن وفق دهند; و با توجه به اين واقعيت، به چگونگى حفظ و گسترش فرهنگ شيعى بينديشند و در عمل هم چنين كردند. 2. لزوم تلاش براى تبديل مدينه‏هاى غير فاضله به مدينه فاضله خواجه نصيرالدين طوسى در مقاله سوم كتاب اخلاق ناصرى- كه پيش از اين نيز به آن استناد شد- ضمن برشمردن انواع اجتماعات بشرى، شناخت مدينه‏هاى غير فاضله را ابزارى براى شناخت‏بهتر مدينه فاضله و تلاش براى رسيدن به آن معرفى كرده است. وى در اين باره مى‏گويد (طوسى، 1360، ص‏280): «اجتماعات نيز منقسم باشد بدين دو قسم:... مدينه فاضله ...و ....مدينه غير فاضله. و مدينه فاضله كه يك نوع بيش نبود... و اما مدينه غير فاضله، سه نوع بود: يكى ...مدينه جاهله... و دوم ...مدينه فاسقه ... و سيم مدينه ضاله ... و هر يكى از اين مدن، منشعب شود به شعب نامتناهى ...و غرض از اين مدن، معرفت مدينه است تا ديگر مدن را بجهد بدان مرتبه رسانند. » از سياق عبارات و اشارات خواجه در همين كتاب، چنين بر مى‏آيد كه در فقدان مدينه فاضله، بايد به نزديكترين مدينه به مدينه فاضله داخل شد و براى رساندن آن به مدينه فاضله كوشيد (طوسى، 1360، ص‏289): «انشاى مدن فاضله (37) و رياست افاضل از مدن ضرورى (38) و مدن جماعت (39) آسانتر از آن بود كه از ديگر مدن و به امكان نزديكتر.» اين ديدگاه نيز مبنا و محلى براى رفتار سياسى علماى شيعه در آن دوره، بويژه زندگى سياسى خواجه نصيرالدين و پيوستن او به هلاگو- كه بر آيين اسلام نبود-، به شمار مى‏آيد. اكنون، با نگاهى واقع بينانه به نقش خواجه نصير در ساماندهى جامعه اسلامى در روزگار ايلغار مغول و حفظ و انتقال فرهنگ اسلامى و شيعى، به نظر مى‏رسد كه وى در تحقق عملى انديشه خود تا حد زيادى كامياب بوده است. (40) 3. اعتقاد به بهتر بودن سلطان عادل كافر از سلطان ظالم مسلمان گفته مى‏شود كه وقتى هلاگو بغداد را فتح كرد، علما را به اجبار در مستنصريه گرد آورد. وى در اجتماع آنان، اين پرسش را مطرح كرد كه آيا حاكم عادل كافر بهتر است‏يا حاكم ظالم مسلمان. در آن ميان نخستين كسى كه در نوشته‏اى حكم به برترى حاكم عادل كافر داد، رضى‏الدين على بن موسى بن طاووس بود. چنين اقدامى شايد به اين دليل بود كه وى سرآمد ديگر دانشمندان حاضر در مجلس به شمار مى‏رفت، و ديگران به احترام او پيشقدم نشدند. سپس، ديگران به تبعيت از او، نوشته‏اش را امضا كردند. (41) اين اعتقاد نيز مى‏توانست‏يكى از مبانى همكارى علماى شيعه با خانهاى مغول باشد. پيش از اين نيز اشاره كرديم كه رضى‏الدين على بن موسى بن طاووس، معروف به سيدبن طاووس، با وجود احترام و منزلت نزد خلفاى عباسى، دعوت و اصرار مستنصر را براى پذيرش منصب قضاء، نقابت علويان و حتى سفارت نزد مغولان نپذيرفت. وى در نوشته‏اى خطاب به فرزندش، اصرار مستنصر- كه گاه با تهديد و فشار همراه بود - و افكار خود را به تفصيل شرح داده، و در ضمن آن از آفات نزديك شدن به حاكمان و عزم جزم خود براى روى خوش نشان ندادن به هيچ يك از اين گونه درخواستها و پيشنهادها، داد سخن داده بود. حتى وى به شريف رضى و سيد مرتضى براى همكارى با آل بويه، معترض شده بود (ابن طاووس، بى‏تا، صص‏137-148). اما پس از سقوط بغداد وبا تكيه بر فتوايى كه صادر كرده بود واز سر رغبت (ابن فوطى، 1351ق، ص 350) يا به تشويق خواجه نصيرالدين طوسى (طهرانى،1366، ص‏116) يا حتى به اكراه (ابن عنبه،1363، صص 131-132)، در خواست هلاگو براى پذيرش نقابت علويان را پذيرفت و تا پايان عمر نيز بر اين منصب باقى ماند. (42) 4. جواز پذيرش ولايت‏حاكم جائر براى اقامه حق با وجود اعتقاد ويژه شيعيان در باره ويژگيهاى حاكم و جايز نبودن همكارى با حاكمان غير شيعه، اين پرسش مهم همواره در متون فقهى شيعه بوده است كه اگر حاكمى جائر از فقيه شيعه‏اى براى پذيرش مسئوليتى بويژه منصب قضا دعوت كرد، آيا پذيرش اين دعوت جايز است‏يا نه؟ و در هر صورت، شرايط آن چيست؟ بخشى خاص از كتب فقهى ويژه اين بحث نيست، ولى به طور پراكنده و در بخشهاى مختلف مطالبى در اين زمينه مطرح شده است. فقيه نامور اين دوره محقق حلى(676 ق) اين مسئله را در بحث متاجر و در زمره مسائل مربوط به مكاسب محرمه مطرح كرده است.وى دو حالت كلى را براى اين موضوع در نظر گرفته، سپس براى هريك از آن دو نيز دو حالت ديگر فرض كرده و حكم هر يك از حالتهاى چهارگانه را به شرح ذيل بيان كرده است: 1. حاكم جائر فقيه شيعى را مجبور به پذيرش مسئوليت نكند، و فقط از او براى اين كار دعوت كند: 1.1. اگر فقيه نداند در صورت پذيرش مسئوليت از ارتكاب حرام در امان مى‏ماند، در اين صورت پذيرش آن حرام است. 2.1. اگر فقيه بداند كه مرتكب حرام نخواهد شد و خواهد توانست امر به معروف و نهى از منكر كند، در اين صورت پذيرش مسئوليت مستحب است. 2. حاكم جائر فقيه شيعى را به پذيرش مسئوليت وادار كند: 1.2. اگر فقيه آن را نپذيرد و خطر كمى -مانند چند روز زندان -متوجه او شود، پذيرش مسئوليت جايز ولى مكروه است. 2.2. اگر فقيه آن را نپذيرد و خطر بزرگى -مانند كشته شدن- متوجه او شود، پذيرش مسئوليت جايز است. در اين حالت، فقيه مى‏تواند به آنچه حاكم امر مى‏كند گردن نهد، جز در مورد ريختن خون بيگناهان كه تقيه در آن روانيست(محقق حلى،1403 ق، ص‏266; همو، 1364، ص 118). در يكى ديگر از منابع فقهى اين دوره به نام الجامع للشرائع، نوشته نجيب الدين يحيى بن احمد بن سعيد هذلى(689 يا690 ق)، همين احكام با اختلافى جزئى بيان شده است. ولى به فتواى او، فقيهى كه ناچار از پذيرش ولايت قضاء از سوى حاكم جائر است، بايد نيت كند كه گويى از حاكم عادل حكم دريافت كرده است (حلى هذلى، 1405ق، ص 522). ديگر فقيه پرآوازه اين دوران، علامه حلى (726 ق)، اگر چه در كتاب ارشاد الاذهان خود حتى در صورت امكان اقامه حد مى‏گويد: «احوط (43) ممنوعيت قبول اين مسئوليت است‏» (شهيد اول، 1414ق، ص 510) و در كتاب ديگر خودبه نام قواعد الاحكام نيز با ذكر: «ففى جواز ...نظر»، نظر خاصى در اين باره نداده و فقط پذيرش منصب را در حالت اجبار جايز شمرده است(علامه حلى، بى‏تا، ج‏1،ص 525)، ولى در پاره‏اى ديگر از آثار خود همچون تبصرة‏المتعلمين با تفاوتهايى اندك تقسيم بندى محقق حلى را پذيرفته است(علامه حلى، 1411 ق، ص 188). همچنين، وى در كتاب مختلف الشيعة پس از نقل آراى فقهاى شيعه در جواز يا عدم جواز پذيرش ولايت و نمايندگى از سلطان ظالم براى اقامه حد، مى‏گويد (علامه حلى، 1323 ق، ج 2، ص‏159): « چون تعطيل حدود موجب ارتكاب حرام و شيوع فساد مى‏شود، با شرايط پيشگفته و به شرط اعتقاد به اينكه اين كار را (گويى) از سوى حاكم عادل انجام مى‏دهد، پذيرش مسئوليت جايزاست.» همو در تحرير الاحكام اظهار مى‏دارد (علامه حلى، بى‏تا، ص‏157): «بر هيچ فقيه شيعى جايز نيست كه خود را براى پذيرش مسئوليت‏بر سلطان عرضه كند، مگر آنكه يقين بدارد مرتكب خطا نخواهد شد.» اين فتوا در باره چگونگى همكارى با حاكم غير عادل، از ويژگيها و نوآوريهاى اين دوره نيست. فقيهانى بزرگ پيش و پس از اين دوره نيز به آن فتوا داده‏اند. به نظر مى‏رسد اين ديدگاه فقهى، محمل اصلى و مبناى همكارى بزرگان شيعه با حاكمان در طول تاريخ بوده است. (44) بر اساس آنچه گذشت، فقيهان و علماى شيعه با توجه به شرايط و زمينه‏هاى فراهم آمده در نيمه قرن هفتم هجرى بويژه بر چيده شدن بساط خلافت دير پاى عباسى و تسامح مذهبى جانشينان مغولى آنان، از اين فرصت‏بهره جستند و با تلاشى گسترده توانستند به نشر و پراكندن تفكر شيعى دست زنند. يكى از راههايى كه دانشمندان شيعى براى بهره‏بردارى از اين فرصت پيش گرفتند، قبول درخواست همكارى مغولان بود. قبول اين در خواست‏بر مبانى و پايه‏هايى استوار بود كه بازيابى آنها از يك سو روشن كننده زوايايى پنهان از انديشه سياسى شيعه در يكى از مهمترين مقاطع حيات خود مى‏باشد، و از سويى ديگر بيانگر چگونگى تطبيق پذيرى انديشه شيعه با شرايط دگرگون شونده زمان و مكان بدون دست‏برداشتن از محورى‏ترين مسئله در انديشه سياسى شيعه بلكه محورى‏ترين مسئله در تفكر شيعى، يعنى امامت و ولايت،است. داشتن تصورى روشن و تحليلى درست از مقاطع مهم و مراحل تطور انديشه سياسى شيعه، مى‏تواند دستمايه‏اى شايسته براى پژوهشگران انديشه سياسى اسلامى و شيعى باشد،كه در شرايط كنونى با پرسشهايى فراوان روبرويند.


.5. همو، كشف اليقين فى فضائل اميرالمؤمنين(ع)،تحقيق: على‏آل كوثر، قم: مجمع احياء الثقافة الاسلامية، ط‏1،1413 ق

1. ابن‏ابى الحديد، عزالدين ابوحامد، شرح نهج‏البلاغة،20ج، تحقيق: محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت: داراحياء الكتب العربية (افست القاهره: عيسى البانى الحلبى وشركاة)، ط‏2، 1385 ق / 1965م

2. ابن اثير، عزالدين ابوالحسن على‏بن محمد، الكامل التاريخ،13ج، بيروت: دارصادر و داربيروت،1386ق/1966م

3. ابن‏طاووس، رضى الدين على بن موسى، برنامه سعادت (ترجمه وصيت عالم ربانى سيدبن طاووس 1 به فرزند خود به نام كشف المحجة لثمرة المهجة)،ترجمه: سيد محمدباقر شهيدى گلپايگانى، بى جا: المرتضوية، بى‏تا

4. همو، فرج المهموم فى تاريخ علماء النجوم، قم: امير،1363

5. ابن طقطقى، محمدبن على بن طباطبا، الفخرى فى الآداب السلطانية و الدول الاسلامية،[قم]:الشريف الرضى، ط 1، 1414ق/ 1372

6. ابن عنبة، جمال الدين احمدبن على‏بن الحسين (748-828 ق)، عمدة الطالب فى انساب آل ابى‏طالب، اشرف على مراجعته و مقابلة الاصول: لجنة احياء التراث، بيروت: دار مكتبة الحياة،بى‏تا

7. همو، الفصول الفخرية، به اهتمام: جلال الدين محدث ارموى، تهران: علمى و فرهنگى،1363

8. ابن الفوطى البغدادى، ابوالفضل عبدالرزاق، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المائة‏السابعة، مصدر بمقدمتين، الاولى: بقلم العلامة محمد رضاالشبيبى و الثانية: بقلم الاستاذ مصطفى جواد، وقف على تصحيحه و التعليق عليه: الاستاذ مصطفى جواد، بغداد: المكتبة العربية،1351ق

9. ابن كثير، اسماعيل بن‏عمر، البداية والنهاية، 14ج،7مج، دقق اصوله و حققه: احمدابوملحم(وديگران)، بيروت: دارالكتب العلمية، 1988م

10. ابن ميثم البحرانى، كمال‏الدين ميثم بن على (679ق)، شرح نهج‏البلاغة، 5ج، عنى بتصحيحه: عدة من الافاضل، قوبل بعدة نسخ موثوق بها، طهران: مؤسسة النصر، 1378ق

11. اشپولر، برتولد، تاريخ مغول در ايران، سياست، حكومت و فرهنگ دوره ايلخانان، ترجمه: محمود مير آفتاب، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ‏4،1372

12. الماسيه، رسول،«انديشه سياسى خواجه نصيرالدين طوسى‏» (پايان نامه)، تهران: دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه امام صادق(ع)، استاد راهنما: دكتر على اصغر حلبى، آبان 1368

13. امين، سيدمحسن، اعيان الشيعة، 10ج، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات،1403ق

14. بيانى، نسرين، دين و دولت در ايران عهد مغول، ج‏2، تهران: مركز نشر دانشگاهى، ،1370

15. تحفه (در اخلاق وسياست واز متون فارسى قرن هشتم‏هجرى)، به اهتمام: محمد تقى دانش پژوه، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1341

16. جعفريان، رسول، دين و سياست در دوره صفوى، چ‏1، قم: انصاريان، چ‏1، 1370

17. همو، «نقش شيعيان در سقوط عباسيان‏»، كيهان انديشه، شماره‏23، فروردين و ارديبهشت 1368، صص‏77-89

18. جوادى آملى، عبدالله،«نقش امام خمينى در تجديد بناى نظام امامت‏»، كيهان انديشه، شماره‏24، خرداد و تير 1368، صص 8-17

19. جوينى، عطاملك علاءالدين بن محمد بن محمد، تاريخ جهانگشاى جوينى، به سعى، اهتمام و تصحيح: محمد قزوينى، ج‏1 (در تاريخ چنگيزخان و اعقاب او تا كيوك‏خان) و ج‏3، (در تاريخ منكوقاآن و هولاكو و اسماعيليه)، تهران: بامداد و ارغوان (افست از نسخه چاپ بريل ليدن)، 1368

20. حافظ، ابرو، ذيل جامع التواريخ رشيدى (شامل وقايع‏703-781ق)، به اهتمام: دكتر خانبابا بيانى، ج‏2، تهران: انجمن آبشار ملى، 1350

21. حائرى، عبدالهادى، «آيا خواجه نصيرالدين طوسى در يورش مغولان به بغداد نقشى بر عهده داشته است; پژوهشى از ديدگاه تاريخنگارى‏»، ايران وجهان اسلام: پژوهشهاى تاريخى پيرامون چهره‏ها، انديشه وجنبشها، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1368

22. حكيمى، محمدرضا، دانش مسلمين، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بى‏تا

23. حلبى، على اصغر، تاريخ انديشه‏هاى سياسى در ايران و جهان اسلام، تهران: بهبهانى، چ‏1، 1372

24. حلى، يحيى بن سعيد، جامع الشرائع، تحقيق و تخريج: عدة من الفضلاء، قم: بى‏نا،بى‏تا

25. امام خمينى، روح الله، تحرير الوسيلة،2ج، بيروت: دارالانوار، بى‏تا

26. خواندمير، غياث‏الدين بن‏همام الدين حسينى، حبيب السيرفى اخبار افراد بشر، تصحيح وفهارس زير نظر: محمد دبير سياقى، تهران: ج‏3و4، كتابفروشى خيام، چ‏2،1353

27. دانش پژوه، محمد تقى، فهرستواره فقه هزار وچهارصد ساله اسلامى در زبان فارسى به‏انضمام رساله اصول فقه فارسى، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ‏1،1367

28. دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر: كاظم موسوى بجنوردى، ج‏1،2و4، تهران: مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1369و1370

29. الذهبى، شمس الدين ابوعبدالله، ذيول العبر فى خبر من غبر، حققه و ضبطه على المخطوطتين: ابوهاجر محمد السعيد بن بسيونى زغلول، بيروت: دارالكتب العلمية، ط‏1، 1405ق/ 1985م

30. سجادى، سيدجعفر، سيرحكمت عملى و طرح‏ريزى‏هاى اجتماعى در عالم اسلام، تهران: نهضت زنان مسلمان، بى‏تا

31. سعدى، شيخ‏مصلح الدين، كليات سعدى (گلستان، بوستان، غزليات، قصايد، رباعيات، قطعات و هزليات)، از روى نسخه تصحيح شده محمد على فروغى، تهران: نگاه، چ‏1،1373

32. سعيدى، عباس، «فلسفه سياسى در اسلام شناسى (شريعتى)»، مقاله اول، [تهران]: دفتر تبليغات و انتشارات جاما، 1358

33. سواژه، ژان، مدخل تاريخ شرق اسلامى: تحليل كتاب شناختى، تحرير جديد برمبناى ويرايش دوم، به اهتمام: كلود وكاهن، ترجمه: نوش آفرين انصارى (محقق)، ويراسته: دكتر على اصغر حلبى، تهران: مركز نشر دانشگاهى، چ‏1،1366

34. شجاعى زند، عليرضا، «دين و دولت‏»، راهبرد، شماره 11، پاييز 1375، صص 1-40

35. شوشترى، قاضى نورالله، مجالس المؤمنين، 2ج، تهران: كتابفروشى اسلاميه، چ‏3، 1365

36. شهيد اول‏ابن مكى العاملى، شمس‏الدين محمد(786ق)، غاية المراد فى شرح نكت الارشادو حاشية الارشاد للشهيد الثانى، 4ج، قم: مركز الابحاث و الدراسات لاسلامية، ط‏1، 1414ق

37. شيرازى، فضل الله بن عبدالله، تاريخ وصاف الحضره در احوال سلاطين مغول، تهران: (به سرمايه) كتابخانه ابن سينا (افست از نسخه چاپ بمبئى)، 1338

38. طباطبائى، سيدجواد، درآمدى بر تاريخ انديشه سياسى در ايران، تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، چ‏1، 1367

39. الطبرى، عمادالدين الحسن‏بن على بن‏محمدبن على‏بن‏الحسن، كامل ،2ج، تهران: مكتب مرتضوى، بى‏تا

40. طوسى، خواجه نصيرالدين، اخلاق ناصرى، تصحيح و توضيح: مجتبى مينوى وعليرضا حيدرى، تهران: ركت‏سهامى انتشارات خوارزمى، چ‏2، 1360

41. همو، اوصاف الاشراف، به اهتمام: سيدمهدى شمس‏الدين، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، چ‏2، 1370

42. همو، منتخب اخلاق ناصرى،تصحيح: جلال الدين همايى، تهران:نشر هما،چ‏5،1373

43. الطهرانى،الشيخ آغا بزرگ، الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج‏24، تهران: المكتبة الاسلامية، 1398 ق/1356

44. همو، طبقات اعلام الشيعة قرن‏7، تحقيق: على نقى منزوى، تهران: دانشگاه تهران،1366

45. العلامة الحلى، الحسن بن يوسف، الباب الحادى عشرمع شرحيه: النافع يوم الحشر لمقداد بن عبدالله السيورى و مفتاح الباب لابى الفتح بن مخدوم الحسينى، حققه و قدم عليه: مهدى محقق، مشهد: موسسه چاپ وانتشارات آستان قدس رضوى، 1368

46. همو، تبصرة المتعلمين فى احكام الدين، تحقيق: محمد هادى اليوسفى الغروى (ويليه الجوهرة فى نظم التبصرة لتقى‏الدين الحسن بن‏على‏بن داود الحلى) تحقيق: حسين الدرگاهى، طهران: مؤسسة الطبع و النشر التابعة لوزارة الثقافة والارشاد الاسلامى،ط‏1، 1411ق/1990م

47. همو، تحرير الاحكام الشرعية على مذهب الامامية،2ج در يك مجلد، مشهد: طوس، (افست از سوى موسسة آل‏البيت)،بى‏تا

48. همو، جذبه ولايت، ترجمه منهاج الكرامة فى معرفة الامامة،نگارش: احمد حسينى چالوسى، تهران: معراجى، بى‏تا

49. همو، قواعد الاحكام، 2ج در يك مجلد، قم: الرضى، چاپ سنگى، بى‏تا

51. همو، مختلف الشيعة فى احكام الشريعة، طهران: مكتبة نينوى الحديثة،1323ق

52. عنايت، حميد، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ترجمه: بهاءالدين خرمشاهى، تهران: خوارزمى، چ‏1، 1362

53. فصيحى خوافى، فصيح الدين جلال الدين‏محمد(849ق)، مجمل فصيحى، تصحيح و تحشيه: محمود فرخ، ج‏2و3، مشهد: كتابفروشى باستان، بى‏تا

54. القاشانى، ابوالقاسم محمد، تاريخ اولجايتو: تاريخ پادشاه غياث الدنيا والدين اولجايتو سلطان محمد طيب الله مرقده، به اهتمام: همين همبلى، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1348

55. كاهن، كلود، در آمدى بر تاريخ اسلام در قرون وسطى: قرون يكم تاهشتم ه.ق/ هفتم تا پانزدهم م.: روش شناسى و عناصر كتاب شناسى، ترجمه: دكتر اسدالله علوى، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370

56. كلبرگ، اتان، كتابخانه ابن طاووس واحوال آثار او، ترجمه: سيدعلى فدائى و رسول جعفريان، قم: كتابخانه عمومى آيت‏الله مرعشى نجفى، 1371

57. لمبتون، آن، نظريه دولت در ايران، ترجمه: چنگير پهلوان، تهران: كتاب آزاد، چ‏1،1359

58. مبارك، محمد، نظام الاسلام: الحكم و الدولة، تهران: منظمة الاعلام قسم العلاقات الدولية،1404 ق

59. المجلسى، الشيخ محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرراخبار الائمة الاطهار(ع)، ج‏104، بيروت: مؤسسة الوفاء، ط‏2، 1403ق/1983م

60. المجلسى، محمدتقى (1070ق)، روضة المتقين فى‏شرح من لايحضره الفقيه،8 ج،نمقه و علق عليه: على پناه الاشتهاردى،قم:بنياد فرهنگ اسلامى حاج محمد حسين كوشانپور، 1398ق

61. محقق حلى، نجم‏الدين ابوالقاسم جعفربن حسن (676ق)، شرائع الاسلام فى مسائل الحلال و الحرام، مع تعليقات: السيد صادق الشيرازى، قم: دارالهدى للطباعة و النشر، ط‏3،1403 ق/1983م

62. همو، المعتبر فى‏شرح المختصر، حققه و صححه: عدة من الافاضل، تحت اشراف: آية‏الله ناصر مكارم شيرازى، ج‏1، قم: مؤسسه سيدالشهداء(ع)، 1364

63. محمدى، محمد، فرهنگ ايرانى پيش از اسلام و آثار آن در تمدن اسلامى و ادبيات عربى، تهران: دانشگاه تهران، چ‏2، 1356

64. مدرس رضوى، محمدتقى، احوال آثار قدوه محققين و سلطان حكماء و متكلمين استاد بشر و عقل حادى عشر ابوجعفر محمدبن‏محمدبن الحسن‏الطوسى ملقب به نصيرالدين، تهران:بنيادفرهنگ ايران، 1354

65. مرتضوى، منوچهر، مسائل عصر ايلخانان، تهران: آگاه، 1370

66. مرقى كاشانى، افضل‏الدين محمد، «ساز و پيرايه شاهان پر مايه‏»، مصنفات افضل‏الدين محمد مرقى كاشانى، به تصحيح: مجتبى مينوى ويحيى مهدوى، چ‏2، تهران: خوارزمى،1366

67. مسجد جامعى، محمد، زمينه‏هاى تفكر سياسى در قلمرو تشيع و تسنن، ويراسته: بهاءالدين خرمشاهى،[تهران]: الهدى، چ‏1،1369

68. منتظرى، حسينعلى، دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلامية،4ج، قم: المركز العالمى للدراسات الاسلامية، ط‏1، 1408ق

69. مورگان، ديويد، مغولها، ترجمه: عباس مخبر، ويراسته: فريدون فاطمى، تهران: نشر مركز، چ 1، 1371

70. ميرخواند، محمدبن خاوندشاه بلخى، روضة الصفا،تهذيب و تلخيص: دكتر عباس زرياب، ج‏4-6، تهران: علمى، چ‏1، 1373

71. نامدار، مظفر، «رهيافتى بر مبناى انديشه‏هاى سياسى شيعه در قرن اخير»، تاملات سياسى در تاريخ تفكر اسلامى (مجموعه مقالات)، به اهتمام: موسى نجفى، ج‏1، تهران: پژوهشگاه علوم انسانى ومطالعات فرهنگى، چ‏1، 1374

72. النجفى، محمد حسن، جواهر الكلام فى شرح شرائع الاسلام، حققه و علق عليه: محمود القوجانى، بيروت: داراحياء التراث العربى،1400 ق

73. نخبة من العلماء والمفكرين، لمعات من الفكر السياسى، [تهران]: المركز الاسلامى، ط‏1، 1402ق/ 1982م

74. همدانى، رشيدالدين بن‏فضل الله، جامع التواريخ، 4ج، بى‏جا:بى‏تا،1373

75. اليعقوبى،محمدعلى،البابليات،4ج،2مج،قم: دارالبيان(افست از نسخه چاپ 1951م)، ط‏2،بى‏تا

3. ابن‏طاووس، رضى الدين على بن موسى، برنامه سعادت (ترجمه وصيت عالم ربانى سيدبن طاووس 1 به فرزند خود به نام كشف المحجة لثمرة المهجة)،ترجمه: سيد محمدباقر شهيدى گلپايگانى، بى جا: المرتضوية، بى‏تا

6. ابن عنبة، جمال الدين احمدبن على‏بن الحسين (748-828 ق)، عمدة الطالب فى انساب آل ابى‏طالب، اشرف على مراجعته و مقابلة الاصول: لجنة احياء التراث، بيروت: دار مكتبة الحياة،بى‏تا

22. حكيمى، محمدرضا، دانش مسلمين، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، بى‏تا

20. حافظ، ابرو، ذيل جامع التواريخ رشيدى (شامل وقايع‏703-781ق)، به اهتمام: دكتر خانبابا بيانى، ج‏2، تهران: انجمن آبشار ملى، 1350

21. حائرى، عبدالهادى، «آيا خواجه نصيرالدين طوسى در يورش مغولان به بغداد نقشى بر عهده داشته است; پژوهشى از ديدگاه تاريخنگارى‏»، ايران وجهان اسلام: پژوهشهاى تاريخى پيرامون چهره‏ها، انديشه وجنبشها، مشهد: مؤسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوى، 1368

8. ابن الفوطى البغدادى، ابوالفضل عبدالرزاق، الحوادث الجامعة و التجارب النافعة فى المائة‏السابعة، مصدر بمقدمتين، الاولى: بقلم العلامة محمد رضاالشبيبى و الثانية: بقلم الاستاذ مصطفى جواد، وقف على تصحيحه و التعليق عليه: الاستاذ مصطفى جواد، بغداد: المكتبة العربية،1351ق

10. ابن ميثم البحرانى، كمال‏الدين ميثم بن على (679ق)، شرح نهج‏البلاغة، 5ج، عنى بتصحيحه: عدة من الافاضل، قوبل بعدة نسخ موثوق بها، طهران: مؤسسة النصر، 1378ق

11. اشپولر، برتولد، تاريخ مغول در ايران، سياست، حكومت و فرهنگ دوره ايلخانان، ترجمه: محمود مير آفتاب، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ‏4،1372

12. الماسيه، رسول،«انديشه سياسى خواجه نصيرالدين طوسى‏» (پايان نامه)، تهران: دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه امام صادق(ع)، استاد راهنما: دكتر على اصغر حلبى، آبان 1368

27. دانش پژوه، محمد تقى، فهرستواره فقه هزار وچهارصد ساله اسلامى در زبان فارسى به‏انضمام رساله اصول فقه فارسى، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى، چ‏1،1367

29. الذهبى، شمس الدين ابوعبدالله، ذيول العبر فى خبر من غبر، حققه و ضبطه على المخطوطتين: ابوهاجر محمد السعيد بن بسيونى زغلول، بيروت: دارالكتب العلمية، ط‏1، 1405ق/ 1985م

33. سواژه، ژان، مدخل تاريخ شرق اسلامى: تحليل كتاب شناختى، تحرير جديد برمبناى ويرايش دوم، به اهتمام: كلود وكاهن، ترجمه: نوش آفرين انصارى (محقق)، ويراسته: دكتر على اصغر حلبى، تهران: مركز نشر دانشگاهى، چ‏1،1366

35. شوشترى، قاضى نورالله، مجالس المؤمنين، 2ج، تهران: كتابفروشى اسلاميه، چ‏3، 1365

37. شيرازى، فضل الله بن عبدالله، تاريخ وصاف الحضره در احوال سلاطين مغول، تهران: (به سرمايه) كتابخانه ابن سينا (افست از نسخه چاپ بمبئى)، 1338

54. القاشانى، ابوالقاسم محمد، تاريخ اولجايتو: تاريخ پادشاه غياث الدنيا والدين اولجايتو سلطان محمد طيب الله مرقده، به اهتمام: همين همبلى، تهران: بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1348

45. العلامة الحلى، الحسن بن يوسف، الباب الحادى عشرمع شرحيه: النافع يوم الحشر لمقداد بن عبدالله السيورى و مفتاح الباب لابى الفتح بن مخدوم الحسينى، حققه و قدم عليه: مهدى محقق، مشهد: موسسه چاپ وانتشارات آستان قدس رضوى، 1368

52. عنايت، حميد، انديشه سياسى در اسلام معاصر، ترجمه: بهاءالدين خرمشاهى، تهران: خوارزمى، چ‏1، 1362

55. كاهن، كلود، در آمدى بر تاريخ اسلام در قرون وسطى: قرون يكم تاهشتم ه.ق/ هفتم تا پانزدهم م.: روش شناسى و عناصر كتاب شناسى، ترجمه: دكتر اسدالله علوى، مشهد: بنياد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، 1370

41. همو، اوصاف الاشراف، به اهتمام: سيدمهدى شمس‏الدين، تهران: سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامى، چ‏2، 1370

43. الطهرانى،الشيخ آغا بزرگ، الذريعة الى تصانيف الشيعة، ج‏24، تهران: المكتبة الاسلامية، 1398 ق/1356

9. ابن كثير، اسماعيل بن‏عمر، البداية والنهاية، 14ج،7مج، دقق اصوله و حققه: احمدابوملحم(وديگران)، بيروت: دارالكتب العلمية، 1988م

25. امام خمينى، روح الله، تحرير الوسيلة،2ج، بيروت: دارالانوار، بى‏تا

28. دائرة‏المعارف بزرگ اسلامى، زير نظر: كاظم موسوى بجنوردى، ج‏1،2و4، تهران: مركز دائرة المعارف بزرگ اسلامى، 1369و1370

38. طباطبائى، سيدجواد، درآمدى بر تاريخ انديشه سياسى در ايران، تهران: دفتر مطالعات سياسى و بين المللى، چ‏1، 1367

1. ابن‏ابى الحديد، عزالدين ابوحامد، شرح نهج‏البلاغة،20ج، تحقيق: محمدابوالفضل ابراهيم، بيروت: داراحياء الكتب العربية (افست القاهره: عيسى البانى الحلبى وشركاة)، ط‏2، 1385 ق / 1965م

16. جعفريان، رسول، دين و سياست در دوره صفوى، چ‏1، قم: انصاريان، چ‏1، 1370

19. جوينى، عطاملك علاءالدين بن محمد بن محمد، تاريخ جهانگشاى جوينى، به سعى، اهتمام و تصحيح: محمد قزوينى، ج‏1 (در تاريخ چنگيزخان و اعقاب او تا كيوك‏خان) و ج‏3، (در تاريخ منكوقاآن و هولاكو و اسماعيليه)، تهران: بامداد و ارغوان (افست از نسخه چاپ بريل ليدن)، 1368

40. طوسى، خواجه نصيرالدين، اخلاق ناصرى، تصحيح و توضيح: مجتبى مينوى وعليرضا حيدرى، تهران: ركت‏سهامى انتشارات خوارزمى، چ‏2، 1360

53. فصيحى خوافى، فصيح الدين جلال الدين‏محمد(849ق)، مجمل فصيحى، تصحيح و تحشيه: محمود فرخ، ج‏2

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
بهترین وبلاگی که می توانید با نظرات خود آن را بزرگتر گردانید. ۩۞۩ متفاوت ترین،بزرگترین۩۞۩ ♥ وبلاگ تفریحی دانلود ♥ ..
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1358
  • کل نظرات : 116
  • افراد آنلاین : 22
  • تعداد اعضا : 14
  • آی پی امروز : 257
  • آی پی دیروز : 37
  • بازدید امروز : 387
  • باردید دیروز : 50
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 387
  • بازدید ماه : 1,778
  • بازدید سال : 56,123
  • بازدید کلی : 834,818